
تجربه زندگی کردن هفت روز در واقعیت مجازی قسمت دوم
تجربه زندگی کردن هفت روز در واقعیت مجازی قسمت دوم
حالا احساس می کنم که وقت خواب رسیده است و باید خودم را برای روز سوم آماده کنم. کمی احساس سوزش چشم دارم و از این بایت نگرانم. شاید واقعیت مجازی به چشمانم آسیب زده باشد. تنها کاری که در حال حاضر می توانم انجام دهم، این است که بخوابم و برای مدتی به چشمانم استراحت دهم.
روز سوم
از خواب بیدار می شوم. احساس می کنم سوزش چشم هایم خوب شده است و دیگر جای نگرانی نیست. حالا واقعیت مجازی را بیشتر پذیرفته ام. احساس می کنم در دنیای واقعی هیچ چیزی وجود ندارد و همه چیز به این دنیای مجازی و گسترده محدود شده است. امروز را با حس یکنواختی آغاز می کنم. همه چیز روالی عادی دارد و من هم سوار بر قطاری شده ام که مقصدش مشخص نیست! امشب قرار است به مشاهده یک فیلم سینمایی دست بزنم که به نظرم انتخاب خوبی است.
اگر چه این روزها خیلی خوب معنا و مفهوم شب و روز را درک نمی کنم. چون دیگر طلوع و غروب خورشید را احساس نمی کنم!
از روز چهارم تا هفتم
روز سوم را پشت سر گذاشتم و به روز چهارم رسیدم. اما باز هم احساس کردم که همه چیز تکراری شده است. در ابتدا به این نتیجه رسیدم که دنیای واقعیت مجازی به همین اندازه کسالت آور و زودگذر است.
اما کمی که بیشتر فکر کردم، متوجه شدم که واقعیت مجازی یک دنیای گسترده و بدون انتها است که می توان بارها و بارها از ان لذت برد. پس تصمیم گرفتم خودم را محدود نکنم و بخش های متنوع و بازی های مختلف را پیگیری کنم. البته در کنارش به تمام کارهای روزمره ام هم رسیدگی کردم. یعنی ایمیل هایم را چک کردم، دوش گرفتم و به سراغ میز کارم رفتم.

خوبی واقعیت مجازی برایم این بوده است که دوست های تازه ای پیدا کرده ام و می توانم با کیفیت هر چه تمام تر با آنها صحبت کنم. دنیای واقعیت مجازی مملو از هنرمندانی است که شاید هنوز کشف نشده اند. افراد می توانند در این دنیا تفکرات و دنیای ذهنشان را به تصویر بکشند و از دیگران دعوت کنند تا این تصاویر را به تماشا بنشینند.
باید اعتراف کنم که بازی پلی استیشن واقعیت مجازی Google Earth VR من را به زمین بازگرداند. برای مدتی احساس می کردم که از بیرون به همه چیز نگاه می کنم و در حال تنفس در فضایی باز با هوایی سالم هستم. من در طول این ۷ روز به دنیاهای مختلف سر زدم و تلاش کردم که تا جای ممکن از کسالت جلوگیری کنم.
اما حالا همه چیز به انتها رسیده است و ۸ ساعت دیگر می توانم هدست PlayStation واقعیت مجازی را از خودم جدا کنم. تصمیم گرفتم در انتهای کار، خودم را با یکی از بی مزه ترین بازی های واقعیت مجازی سرگرم کنم. پس به دنبال رانندگی در یک جاده خاکی رفتم و پس از گذشت ۳ ساعت، تصمیم گرفتم بازی های جذاب تری را تجربه کنم.
روز هشتم
من هیچ وقت به دنبال فرار از واقعیت زندگی نبودم. فقط می خواستم به همه ثابت کنم که واقعیت مجازی مضر نیست. حالا که هدست را از خودم جدا کرده ام، هیچ گونه آسیبی در خودم احساس نمی کنم. گویا بدنم به خوبی خودش را با واقعیت مجازی وفق داده است. نه سوزش چشم دارم، نه گوش هایم درد می کند و نه امراض و بیماری های تازه ای پیدا کرده ام!

حالا با اطمینان می توانم بگویم که واقعیت مجازی ابزاری برای فرار از واقعیت زندگی نیست. حالا به خوبی می دانم که واقعیت مجازی نمی تواند به افزایش بهره وری هم منجر شود. اما می توان با کمک ان به دنیایی دوست داشتنی رفت. دنیایی که شبیه آرزوهایتان است. واقعیت مجازی شما را به آن چیزی که دوست دارید می رساند و این معجزه بزرگ این دنیای خیالی است.
من در طول مدت این ۷ روز به دنیای تازه ای وارد شدم. دنیایی که به خودی خود جذاب بود اما به هیچ عنوان نمی توانست جای دنیای واقعی را بگیرد. البته سفر به دنیای مجازی برای من بد هم نبود. حالا می توانم با لذت بیشتری به اطرافم نگاه کنم! به جرات می توانم بگویم تا کنون تا این اندازه از قدم زدن در خیابان ها و یا دم و بازدم در هوای باز و سالم خوشحال نبوده ام! حالا به خوبی درک کرده ام که دنیای مجازی با تمام زیبایی ها و اعجابش نمی تواند جای دنیای واقعی و زیبایی های طبیعت را بگیرد.