در Assassin’s Creed Odyssey بر شخصیت Kassandra چه می گذرد

شخصیت Kassandra

شخصیت Kassandra با ورود به اتاق اصلی، اعضای فرقه را در آنجا مشاهده کرد و همین طور یک قطعه ی هرمی شکل و درخشان که در مرکز اتاق وجود داشت. او طی مکالمه هایی با اعضا متوجه شد که فرقه در همه جای یونان چشم و گوش دارد و فردی مهم به نام Dimos سلاح اصلی فرقه محسوب می شود.

شخصیت Kassandra
شخصیت Kassandra

در Assassin’s Creed Odyssey بر شخصیت Kassandra چه می گذرد – قسمت دوم

در عنوان Assassin’s Creed Odyssey بر شخصیت Kassandra چه می گذرد قسمت دوم

شخصیت Kassandra بعد از نبرد قصد دیدار با Nicolas را داشت اما Stentor جلوی وقوع این دیدار را گرفت و دلیل حضور Kassandra را در آنجا جویا شد. Kassandra پیشنهاد کمک کردن به Spartan ها در تقابل با Athen ای ها را داد و در قبال آن خواستار ملاقات با گرگ شد. او بعد از قتل عام رهبر Athen ای ها به سوی Stentor بازگشت و همین طور درنبردی علیه Athen ای ها در Megariss شرکت کرد. Spartan ها سرانجام با کمک Kassandra در جبهه شان موفق به پیروزی و تصاحب Megariss شدند. مدت کوتاهی بعدازآن، Nicolas نامه ای برای Kassandra و Stentor فرستاد و خواستار گفتگویی خصوصی با Kassandra شد. Stentor درحالی که از این موضوع دل خوشی نداشت اجازه داد تا Kassandra با Nicolas ملاقات کند. Nicolas با صحبت کردن با Kassandra به سرعت متوجه هویت او شد. Kassandra در مورد کاری که Nicolas با او کرده بود با او مشاجره ای داشته و همچنین Nicolas را از جایزه ای که برای سرش گذاشته بودند آگاه کرد. در این لحظه Kassandra دو انتخاب داشت؛ این که او را ببخشد یا این که بکشد. در هر دو صورت Kassandra متوجه خواهد شد که Nicolas پدر ژنتیکی او نیست و همین طور Nicolas به او خواهد گفت که مادرش زنده است و به دنبال یافتن او برود. شخصیت Kassandra بعد از شنیدن این اطلاعات کلاه خود و شمشیر Nicolas را برداشت و رفت. اگر او تصمیم به کشتن Nicolas بگیرد، پس Stentor در آنجا حضور خواهد یافت و میان آن ها جنگی درخواهد گرفت که درنهایت Stentor نیز کشته خواهد شد. Kassandra در هنگام بازگشت به Adrestia، چیزی که فهمیده بود را با Barnaba در میان گذاشت و Barnaba نیز توضیح داد که آن ها برای یافتن مادرش باید به دیدار پیشگو بروند. Kassandra در مورد دیدار با مادرش دودل بود و این موضوع به خاطر دلیل نابود شدن خانواده اش بود. Kassandra به دیدن Alpineur رفت و برای تائید مرگ Nicolas کلاه خود او را به Alpineur نشان داد. Alpineur تحت تأثیر قرار گرفت و اظهار کرد که او هدف های بیشتری را برای کشتن در نظر دارد و برای Kassandra افشا کرد که او نقشه ای برای کشتن سایر افراد خانواده ی او دارد. Kassandra ازآنجا این کار امتناع کرد و Alpineur به افرادش دستور داد تا او را بکشند، اما اقدام آن ها ناموفق بود و همه ی افرادش کشته شدند، بااین حال Alpineur موفق به فرار شد. سپس Kassandra به دیدار Barnaba رفت و او Herodotus را به Kassandra معرفی کرد، کسی که نیزه ی همراه Kassandra را شناخت. بعدازآن Kassandra با پیشگو ملاقات کرد، کسی که از هویت Kassandra مطلع بود اشاراتی به فرقه ی Kosmos کرد. در هنگام دیدار دوباره با Herodotus آن ها با همکاری هم پی بردند که پیشگو توسط فرقه کنترل می شود و این موضوع از سال های دور در جریان بوده است، و درواقع فرقه پشت موضوع نابودی خانواده ی Kassandra بوده است. Kassandra با پیشگو در خانه ی خودش روبرو شد و او اطلاعاتی را در مورد فرقه افشا کرد و همین طور Alpineur را یکی از اعضای فرقه دانست. Kassandra همین طور پی برد که اعضای فرقه در زیر معبد آپولو مستقر هستند. Kassandra رد Alpineur را گرفت و قبل از کشتن او مشخص شد که فرقه به دنبال مرگ Kassandra نیز بوده اما Alpineur آن ها را متقاعد کرده تا از خود Kassandra برای جلو بردن نقشه هایشان استفاده کنند. بعد از مرگ او، Kassandra یک یونیفرم مرتبط به فرقه (شامل ماسک) و همین طور یکشی مثلثی شکل Iso را پیدا کرد. او در جلوی معبد با Herodotus دیدار کرد و با پوشیدن یونیفرم مذکور و مبدل کردن خود به یکی از اعضای فرقه وارد معبد شد. شخصیت Kassandra با ورود به اتاق اصلی، اعضای فرقه را در آنجا مشاهده کرد و همین طور یک قطعه ی هرمی شکل و درخشان که در مرکز اتاق وجود داشت. او طی مکالمه هایی با اعضا متوجه شد که فرقه در همه جای یونان چشم و گوش دارد و فردی مهم به نام Dimos سلاح اصلی فرقه محسوب می شود. بعدازاینکه Kassandra توسط نیرویی عجیب به سمت قطعه ی مرکزی اتاق کشیده شد، شی ء مثلثی شکل را در هرم قرارداد و آن را تکمیل کرد. کمی بعد Dimos درحالی که سر Alpineur را در دست داشت وارد اتاق شد و اعلام کرد که در میان اعضای فرقه یک خائن وجود دارد و قطعه ی مرکزی این موضوع را افشا خواهد کرد. Dimos تک به تک اعضای فرقه را مورد امتحان قرارداد و وقتی به Kassandra رسید، با لمس کردن هرم Dimos خاطرات او را دید و شخصیت Kassandra وقتی فهمید Dimos درواقع برادر مرده اش Alexios است شوکه شد. Dimos با دست پاچگی به Kassandra گفت که به عقب برود و نفر بعدی را فراخواند. Dimos با تظاهر به خائن بودن نفر بعد اقدام به کشتن آن عضو فرقه کرد تا حضور Kassandra را پوشش دهد. Kassandra نیز با برداشتن آن قطعه ی مثلثی شکل معبد را ترک کرد و در شوک اتفاقات رخ داده با Herodotus دیدار کرد. او از نقشه ی فرقه برای یافتن مادر و پدر واقعی اش گفت و برای Herodotus افشا کرد که Dimos همان Alexios است. Herodotus، Kassandra را متقاعد کرد تا به Athen برود و در مورد وجود این فرقه به مردی به نام Pericles هشدار دهد، اما قبل از آن Herodotus در Thermophile و در کنار مجسمه ی شیر Leonidas با Kassandra دیدار کرد. Herodotus در آنجا با لمس نیزه ی Kassandra یک خاطره به ذهنش آمد؛ Leonidas در حال نظاره ی سربازانش بود که یک به یک کشته می شدند، خود او نیز سرانجام از پای درآمد و توسط یک افسر ایرانی به شدت مجروح شد. بعد از فلش بک Herodotus لحظه ای احساس ضعف کرد و داشت به زمین می خورد اما کمی بعد به یاد آورد که او در یک غار نشانه های مرموزی را دیده است، غاری که در جربزه ی Andros واقع شده بود. او باور داشت که این غار و نیزه به هم مرتبط و هر دو مربوط به تمدن اولیه هستند. Kassandra قبول کرد تا به Andros برود و نگاهی به این غار اسرارآمیز بیندازد. زمانی که او به غار نزدیک شد و نیزه اش را بیرون آورد خاطره دیگری از او و مادرش یعنی Mirin مشاهده شد. Mirin نیزه ی Leonidas را به شخصیت Kassandra سپرد و توضیح داد که خانواده ی آن ها به خاطر این که از خون Leonidas هستند، انتخاب شده اند تا کاری بزرگ را انجام دهند. با تمام شدن خاطره درب غار باز شد و Kassandra با ورود به آن سازه ای را یافت که نیزه اش را ارتقا می داد. وقتی او نیزه را داخل سازه قرارداد بازی به زمان حال منتقل شد. در ادامه ی داستان عنوان Assassin’s Creed Odyssey وقتی Kassandra از غار بیرون آمد او با Dimos دیدار کرد. باوجود گستاخی Dimos نسبت به Kassandra، اما او در شکلی خوش بینانه از او خواست تا برای یافتن Mirin به او بپیوندد، اما Dimos ظاهراً علاقه ای برای ملحق شدن به او نداشت. Dimos از نقشه ی فرقه برای کشتن Pericles گفت و سپس ناپدید شد. Kassandra بعد از بازگشت به Herodotus در مورد نقشه ی فرقه و اتفاقات درون غار توضیح داد. Herodotus پیشنهاد داد تا آن ها برای یافتن Pericles به Peniks بروند. بعد از رفتن به آنجا شخصیت Kassandra با Pericles صحبت کرد. Pericles به Kassandra قول داد تا در صورت پیدا کردن دوستانش، او را به نشستی دعوت کند و در مورد مادرش به او اطلاعات بدهد. بعدازانجام این مأموریت Kassandra به نشست دعوت شد. Pericles او را با تعدادی از افراد معروف حاضر در آنجا معرفی کرد. Kassandra نیز از گفتگو با افراد اطلاعات خوبی به دست آورد. فردی به نام Aspasia به Kassandra گفت تا به دیدار دوستی به نام Zenia در Koes برود. Kassandra نیز بعد از به دست آوردن این اطلاعات خانه ی Pericles را ترک کرد و به جستجوی سرنخ های مادرش رفت. ابتدا Kassandra به ملاقات Hypochrates یا همان بقراط رفت. Hypochrates به یاد آورد که زمانی یک زن Spartan همراه با بچه ای پیش او آمده است، اما ازآنجاکه او خیلی جوان بوده و قادر به کمک کردن به آن زن نبوده پس او را به سمت جایگاه مقدس Ascalpius هدایت کرده است. پس Kassandra به این مکان رفت تا با کشیش ارشد آنجا دراین باره صحبت کند. شخصیت Kassandra پی برد که Alexios مرگ Mirin را اعلام کرده و توسط یک کشیش به نام Crisse پرورش یافته است، فردی که برای فرقه کار می کرد و هم اکنون در Alter of Apollo Maleatas حضور داشت. Kassandra وقتی به آنجا رسید صدای گریه ی بچه ای را شنید، پس به داخل معبد رفت و Crisse و بچه ی گریان را در داخل یافت. Crisse اذعان کرد که او Alexios را در بچگی شکنجه کرده تا فردی قدرتمند شود. Kassandra برای کشتن Crisse اقدام کرد اما این کشیش، معبد را به آتش کشاند و اقدام به فرار کرد. اگر Kassandra بچه را در آتش رها کند، او موفق به کشتن Crisse خواهد شد، در غیر این صورت Crisse فرار خواهد کرد. در صورت نجات دادن بچه، Kassandra او را به مادرش بر خواهد گرداند. مدتی بعد Kassandra در هنگام کمک به یک روستایی که شوهرش مرده بود با Crisse روبرو خواهد شد و بعد از کشتن چند نگهبان درنهایت او را نیز خواهد کشت. Kassandra بعد از پایان دادن به عمر Crisse، برای ملاقات با دوست Aspasia یعنی Zenia به Koes رفت. Zenia در قبال مبلغی اطلاعات لازم در مورد مادر Kassandra را به او داد. او اشاره کرد که مادرش زمانی بانام Phenix شناخته می شد و او بخشی از گروه دزدان دریایی بوده است. او سپس برای ملاقات با Antosa به سمت Corintous رفت. Kassandra در این جزیره به دختران Antosa کمک کرد تا از شر مردان Monger خلاص شوند. او دریکی از مأموریت ها که از طرف Antosa به او داده شده بود به انبار Monger ها رفت تا متعلقات آن ها را تخریب کند. او در آنجا با یک Spartan ای به نام Brasidas ملاقات کرد، کسی که به Kassandra گفت که Monger را بی سروصدا بکشد و این در حالی بود که Antosa می خواست Monger در میان عموم به قتل برسد. اگر Kassandra او را در یک تئاتر بکشد او متوجه خواهد شد که Monger یکی از اعضای فرقه است و قرار بوده که مادر Kassandra را بکشد اما موفق به این کار نشده است.

شخصیت Kassandra
شخصیت Kassandra

Kassandra همچنین مجبور به کشتن یک عضو دیگر فرقه به نام Lagos Archon خواهد شد که از دوستان Brasidas بود. درصورتی که Kassandra Monger را بی سروصدا در غاری بکشد، Monger افشا خواهد کرد که او باید Mirin را مدت ها پیش می کشته است. قبل از این که Kassandra در غار ضربه ی نهایی را به او بزند، Antosa در محل حضور پیدا خواهد کرد و شانس دیگری را به شخصیت Kassandra می دهد تا Monger را در تئاتر بکشد. اگر او Monger را در غار بکشد سرنخی از محکوم شدن یک پادشاه Spartan در آینده را به دست خواهد آورد. درنهایت Antosa اطلاعاتی که داشت را به Kassandra منتقل کرد. او اشاره کرد که Mirin با یک کشتی به نام Siren Song به سرعت آنجا را ترک کرده است. Kassandra برای دریافت اطلاعات بیشتر به Athen و به دیدار Aspasia رفت. او در آنجا شهری را دید که دچار طاعون شده و مردم بسیاری در خیابان ها جان داده اند. Aspasia به Kassandra اطلاع داد که همسرش یعنی Pericles در حال مرگ است و اگر او برای رساندن دارو کمک کند، او نیز زمانی برای صحبت درباره ی مادرش را تعیین خواهد کرد. پس از دادن داروها با Pericles Kassandra به سمت Aspasia بازگشت و او را نگران یافت. Aspasia به او گفت که Phoebe مدتی است که برای انجام کاری بیرون رفته و هنوز برنگشته است. به این ترتیب Kassandra برای یافتن او بیرون رفت. او به خانه ای که Aspasia اشاره کرده بود رفت و در آنجا تعدادی اجساد خونین را پیدا کرد. با جستجوی سرنخ ها و پیگیری آن ها او کمی بعد صدای فریاد زدن Phoebe را شنید و خود را به سرعت به محل رساند. بااین حال Kassandra دیر رسیده بود Phoebe بیچاره توسط چند نگهبان کشته شده بود و این موضوع باعث ناراحتی بسیار Kassandra شد. کمی بعد بقراط و سقراط در محل حاضر شدند و به او اطلاع دادند که Pericles ناپدیدشده و آن ها باید او را پیدا کنند. Kassandra که از کشته شدن Phoebe عصبانی بود بر سر آن ها فریاد زد که این موضوع اهمیتی ندارد و ابتدا خواستار دیدار با Aspasia شد. بقراط به او گفت که Aspasia برای یافتن Pericles به Parthenon رفته است. Kassandra به آنجا رفت و پس از رسیدن به محل، Dimos را در حال کشتن Pericles مشاهده کرد. پس ازاین اتفاق شخصیت Kassandra به همراه Aspasia قصد داشتند Athen را ترک کنند اما چند نگهبان از طرف Koes جلوی آن ها را گرفتند و خواستار آمدن Aspasia با آن ها شدند. اما Kassandra موفق به کشتن نگهبانان شد و آن دو با کشتی Athen را ترک کردند. پس از دور شدن از Athen، Kassandra سرنخ هایی که از مادرش داشت را به Aspaya گفت و او با توجه به این اطلاعات به موقعیت Naxos اشاره کرد، پس آن ها به سمت جزیره ی Naxos رفتند. وقتی Kassandra به خانه ی رهبران جزیره رسید متوجه شد که مادرش Mirin با سایر رهبران آنجا در مورد موضوعات سیاسی صحبت می کند. Kassandra منتظر تمام شدن جلسه ی آن ها شد و سپس از پشت به Mirin نزدیک شد. او با نشان دادن نیزه ی Leonidas به مادرش ثابت که دخترش در این سال ها زنده بوده است. او همین طور به Mirin اطلاع داد که Alexios زنده است به عنوان سلاح فرقه فعالیت می کند. Mirin به شخصیت Kassandra قول داد که آن ها به کمک هم فرقه را شکار خواهند کرد و دوباره خانواده شان متحد خواهد شد، اما پیش از آن باید با Paros مقابله کنند و امنیت Naxos را تأمین کنند.

  مانی
ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نه − 3 =